فروغ : استعاره ي زن – ابژه در وجه غياب ميل


                    

فروغ : استعاره ي زن – ابژه در وجه غياب ميل

(ابوذر کردي)

شعر فروغ فرخزاد از ابعاد و امکان هاي خاص روان شناختي تشکيل شده است که برابر تاريخ معاصر ايران ، واجد نوعي نابجايي (dislocation) فرهنگي است ، نوعي زوالِ روال (routine) و مهارِ انفعال کدهاي سنتي زن نگاري است . اين نابجايي شعر فروغ را مي توان در زاويه ي اول يک استعاره ي ملي در حوزه ي ادبيات زن قلمداد نمود ، استعاره به معناي سخنگويي در وجه و بخش محذوف جامعه و حتي بالاتر مي آيد ، مدعي العموم مي شود تا حافظ و سعدي و مولانا و... را با کيفرخواست يک هزاره تاريخ مذکر به باد انتقاد بگيرد.اين استعاره نيم نگاهي هم به قلمرو واقعيت دارد ، استعاره ي فروغ از احساس تا ارجاع با زباني نيمه تراژيک به مرزبندي زبان و جهان زن مي پردازد که اينهمان واقعيت است و هر گونه ذهن پردازي مبتني بر طراحي تابو در مورد زن را با زبان- جهان منطقي رد مي کند:

او مرا با خود برد به باغ گل سرخ

وبه گيسوهاي مضطربم در تاريکي گل سرخي زد

و سرانجام

روي برگ گل سرخي با من خوابيد

اي کبوترهاي مفلوج

اي درختان بي تجربه ي يائسه اي پنجره هاي کور

زير قلبم و در اعماق کمرگاهم اکنون

گل سرخي دارد مي رويد

گل سرخ

سرخ

مثل يک پرچم در

رستاخيز

آه

من آبستن هستم

آبستن

آبستن

شهر شعر فروغ به لحاظ کيفي ، نوعي انديشيديدن به مسائل زن را برحسب گونه اي معين ترويج مي کند ، نوعي آزادي در انديشه با طرح ريزي مختصات زن – ابژه که در انديشيدن من آزاد هستم ، چرا که من براي ديگري نيستم ، بلکه صرفا و مطلقا در تماس با خودم هستم ، وعين شناسايي... در وحدت منفک نشده با هستي – براي – خودم است.شعر فروغ عصيان شي ء شدگي (dinghaftigekeit) زن است نه طغيان آن ، جلوه ها و افه هاي تصاويري که زن را تداعي و ترسيم مي کنند ، در خود انرژي اوليه اي دارند که قطعا اين انرژي هرگز به فيمينيسم منتقل نشده ، آن انرژي بايد در جايي بازجذب شده باشد – بي آن که لزوما در جايي ذخيره شده باشد تا بعد ها بارزترشود ، بعدها ممکن است نسل هاي زن بعد فروغ باشند که پايان فروغ گرايي را رقم بزنند ، منتها مطلبي که نمي شود به دست فراموشي سپرد انرژي و وسواس فروغ در پياده سازي نظام انتقال زن – سوژه به زن – ابژه است ، فروغ در شعر خود روايت گر جهان مورد بي مهري واقع شده ي زن است که به لحاظ امکان هاي جامعه شناختي خود از نوعي فقدان عمومي رنج مي برد، فروغ را چاره اي نيست که از راهبرد ابژه و طنز ابژکتيو به زن – پرسشگري خود بپردازد چرا که ديگر سوژه لگد مال شده است و جنسيت رو به احتضارو گه گاه در شعر خود به آنها برمي خورد:

با من رجوع کن

من ناتوانم از گفتن

زيرا که دوستت مي دارم

زيرا که دوستت مي دارم حرفي است

که از جهان بيهودگي ها

وکهنه ها و مکررها مي آيد

اين زبان بهينه ترين ساختار و بديهي ترين ابعاد را براي القاي پيام به خود گرفته است، طنز تلخ ابژکتيو که شاهکار شاهبانوي شعر فارسي است ، شيوه ي بي تکلف و ساده ي نوشتاري است براي خلاص شدن از قيد مسئوليت هاي نانوشته ي اجتماعي و تحميلي درست لحظه اي که چيزي از جنسيت باقي نمانده است ، جنسيت کجاست؟ آيا درهمه جاست به جز در خود جنسيت ؟ ( مدل آمريکايي) ، آيا در هيچ جا نيست مگر در خود جنسيت ؟ ( مدل ژاپني ) ، آيا درهمه جاست حتي در خود جنسيت ؟ ( مدل ايراني ) .

فروغ اولين نماينده ي زني است که بر جسد جنسيت نماز ميت خواند وبراي بازگرداندن قدرت ابژه به حيطه ي خيال سنگ تمام گذاشت که خود ساده ترين و بي پيرايه ترين سوال هاي زن هستند که در برخي از آن ها چنان سکوتي لجوجانه بر شعر حاکم مي شود که با لايه اي از خويشتن داري ، مصوب امر ناپديدي زن در جامعه ي ما مي شود . " با من رجوع کن ، من ناتوانم از گفتن " جايي که همه ي لحظات ما را سياست اشغال کرده است همه از ميکروپليتيک مي گويند اين جمله داراي قدرت تبيين فراسياست (transpolitique) است جايي است که ديگر شخص خاصي مطرح نيست ، قيام ابژه است که مي خواهد با زبان ساده ي خود ، نه لمپني و نه لوپني به تسخير ذهن هاي مخاطب بپردازد ، اين طوري است که استعاره دارد به فراسوي نقطه به فراسوي واقعيت مي رسد .

گوش دادم

گوش دادم به همه ي زندگي ام

موش منفوري در حفره ي خود

يک سرود زشت مهمل را

با وقاحت مي خواند

جيرجيري سمج و نامفهوم

لحظه اي فاني را چرخ زنان مي پيمود

و روان مي شد بر سطح فراموشي

آه من پر بودم از شهوت – شهوت مرگ

ساختمان شعر فروغ از داربست ميل ساخته شده است ، همان طورکه داربست ها نقش عمده اي در ساخت و پرداخت يک مجموعه و يا يک عمارت را دارند و دست آخر هيچ عضوي از اين ساختار نمي باشند در مورد شعر فروغ نيز با چنين سناريويي روبه روييم ، شعر فروغ ، شعر غياب ميل است تو گويي هم در آن ميل موج مي زند و انگار اصلا هيچ ميلي در آن وجود ندارد ، اين دودويي اغواگونه ي شهوت – شهوت مرگ نقش و رل نهايي شعر فروغ اند که بر جداره ي فراموشي (oblivion) عمومي مي نشيند ، اين سطح فراموشي آري عمومي است و قابل تعميم به ديگري است.

سکوت ، سکوتي مرده است که تداعي مرگ مي کند که بلند شده از اضمحلال ارزش هاست با وقاحتي هر چه تمام تر. و اين مرگ از ديد فروغ است که صورت شهوت دارد و درون مايه دگرديسي ، مرگِ ميل رانه ي نوشتاري فروغ است که همه جا به عنوان امضا پديدار شده است ، از زن مي گويد از زن – ابزار از زن شدگي که فقط مختص زن ها نيست ، مرد ها نيز گرفتارش مي شوند اما او به عنوان يک قانون نانوشته ميل را رعايت مي کند ، ميل را به ميان نمي آورد ، امري که بعد مرگ فروغ شايد رعايت نشد و در شعر شاعران زن تداعي شد ، غياب ميل دوام حيثيت فروغ و دوام حيثيت آدمي است .

مي توان در بستر يک مست ،يک ديوانه ، يک ولگرد

عصمت يک عشق را آلود

مي توان با زيرکي تحقير کرد

هر معماي شگفتي را

مي توان تنها به حل جدولي پرداخت

مي توان تنها به کشف پاسخي بيهوده دل خوش ساخت

پاسخي بيهوده ، آري پنج شش حرف

مي توان يک عمر زانو زد

با سري افکنده ، در پاي ضريحي سرد

مي توان در گور مجهولي خدا را ديد

مي توان با سکه اي ناچيز ايمان يافت

مي توان در حجره هاي مسجدي پوسيد

چون زيارت نامه خواني پير

برخي از ارجاع هاي شعر فروغ در پديدارشناسي هاي استعاريک شعر هاي او که منوط به مقوله هاي معنا شناسي و هرمنوتيک هستند با ارجاع هاي سپهري هم مکان هستند ، به تعريف ديگر ايماژهايي مشترک در شعر اين دو نمود دارند که محصول مشترک طراحي جهان با تنقيح گزاره هاي ايماني واعتقادي است منتها در سپهري با فلسفه هم نشين است و در فروغ با زنانگي :

به سراغ من اگرمي آييد

پشت هيچستانم

پشت هيچستان جايي است

پشت هيچستان رگ هاي هوا ، پر قاصدهايي است

که خبر مي آرند ، از گل واشده ي دورترين بوته ي خاک

اين هيچستان در زبان محافظه کار سپهري فقط به صورتي مرموز توصيف مي شود و هيچ آدرسي از آن نمايش داده نمي شود ولي در شعر فروغ اين عکس مي شود ، شعر فروغ شعر نمايش است نه توصيف ، بدون هيچ محدوديتي هرچه مي خواهد دل تنگش مي گويد ولي سپهري از اين کار طرفه مي رود ، اين در حالي است که هردو حرف مشترک براي گفتن زياد دارند ، هيچستان فروغ قدرت تعميم يافتگي بيشتري دارد تا هيچستان سپهري ، فروغ دوزخ را مي بيند ونشان ميدهد ولي سپهري بهشت را نمي بيند و توصيف مي کند .      

 

 


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: